كعبه را گفتم:تو از خاكىمنم از خاكم چرا من بايد دورت بگردم؟
ندا آمد:
تو با پا آمدى بايد بگردى برو با دل بيا تا من بدورت بگردم
سلام ديروز دختر عمه ام رفت مكه خيلى دلم گرفت نه به خاطر مكه به خاطر بابام كه زير بار قرض داره ميشكنه انوقت بعضى ها ...... آى خداى من آخه تا كى بايد عذاب نداشتن رو بايد بكشيم آخه ما هم آدميم بسه ديگه خسته شدم از ندارى يا مرگ بده يا نجات .......
انتظـار به رنگ خدا
دانی ز زندگی چه میخواهم من تو باشم.تو ،پای تا سر تو ،زندگی گر هزار باره بود بار دیگر تو ،بار دیگر تو
خدایا کجایی؟درمکه که رفتم خیال میکردم دیگر تمام گناهانم پاک شده است غافل از اینکه تمام گناهانم گناه نبوده و تمام درستهایم به نظرم خطا انگاشته و نوشته شده بود
درمکه دیدم خدا چند سالیست که از شهر مکه رفته و انسانها به دور خویش میگردند
در مکه دیدم هیچ انسانی به فکر فقیر دوره گرد نیست دوست دارد زود به خدا برسد و گناهان خویش را بزداید غافل از اینکه ان دوره گرد خود خدا بود
درمکه دیدم خدا نیست و چقدر باید دوباره راه طولانی را طی کنم تا به خانه خویش برگردم و در همان نماز ساده خویش تصور خدا را در کمک به مردم جست و جو کنم آری شاد کردن دل مردم همانا برتر از رفتن به مکه ایست که خدایی در آن نیست تنهايى...
ما را در سایت تنهايى دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : تنها تنها تنها baran90 بازدید : 99 تاريخ : يکشنبه 25 خرداد 1393 ساعت: 13:09